Thursday, June 10, 2010

مجوز؟ آیا همین خودش نشانه دیکتاتوری ستمگرانه نیست؟

آیا وقتی در یک خانواده کسی قلبش درد می کند، باید از سرپرست خانواده مجوز کتبی بگیرد تا بتواند آن را اعلام کند؟ جایی که سرپرست می گوید برای اعلام دردی باید منتظر مجوز بود، و بعد هم آن را نمی دهد؛ فقط نشانگر اینست که دیکتاتوری ستمگرانه بر آن خانواده حاکم است!

-- گفتن درد مجوز نمی خواد --

دنیا بداند در گوشه ای از این زمین، جایی هست که اعضای خانواده ای را بخاطر اینکه دردش را گفته، بدون اینکه کاغذ کتبی از پدرش بگیرد، به گلوله می بندند

Wednesday, June 2, 2010

من چی کاره جنبش سبزم؟ تو چی؟

یادمه روزهای اول، خیلیها خیلی حرفها می زدند راجع به شباهت جنبش به حرکتهای دیگه. برای مثال فلان حرکت فلان روز طول کشید، پس انقدر روز بعد این اتفاق می افته. مردم کشوری اینطوری حرکت کردند و اینطور شد
....
ولی این جنبش سبز مثل هیچ حرکت دیگه ای نبود، مثل خودش بود، همونطور که هست. در هر روز و هر لحظه حرکت کنندگان ریشه هاشون عمیقتر می شه و آروم آروم دور زشتیهای دنیا می پیچه و تکونشون می ده
خیلی وقتها شده که با خودم فکر کردم، جنبش سبز به کدوم یک از اهدافش نرسیده؟

شناساندن چهره حاکمان ظالم به دنیا؛ برملا کردن ظلمهایی که سالها پشت درهای بسته بود ولی بی صدا بود؛ بیدار شدن احساس زنده بودن در همه آنهایی که دیگر ادامه زندگی برایشان مهم نبود؛ یکی شدن صدای آزادی خواهی تمام مردم آزادی خواه جهان؛ روشن شدن چهره طرفداران گروهها؛ لرزیدن پایه های دیکتاتوری؛ علاقمندی به آگاهی؛ گذشتن از جان برای چیزهای خیلی بزرگتر که فراموششان کرده بودیم؛
....
شاید دیکتاتور در توهماتش حکومت می کند؛ ولی علاوه از دیکتاتور، من هم سالها به خودم ظلم کرده بودم! و این بزرگتر بود
...
حالا دیگر مهم نیست دیکتاتور چه می کند. من می خواهم همه آنها که خواهان قشنگترین زندگیها هستند و با زشتیها مبارزه می کنند، زندگی کنند. می خواهم من هم با آنها زندگی کنم.
پس جنبش حرکت می کند و جامعه رفته رفته علیرغم میل آنها بیدارتر می شود و به همه دنیا سرایت می کند.
ما ایستاده ایم، می رویم، و تازه تر از همیشه تکه ای از جنبشی جدید خواهیم شد. جنبشی که از متولدشدنش چندی گذشته است؛ پا گرفته و محکم می شود. ولی هر روز جنبش جدیدی است
جنبشی که در هر حرکتش خلاقیتها را به نظاره می نشیند. و عامل این خلاقیتها منم، تویی، ماییم
....
ما می توانیم بسازیم
دنیایی را که روزی آرزو داشتیم در آن زندگی کنیم
امروز ما آنسوی آرزوها هستیم
من، تو، ما
مثل همین نوشته
دوستی لینکی گذاشت، صدایی برخاست
آشنایی نظری داد و حرکت را معنا بخشید
کسی پیشنهادی داد
....
و جنبشی از حرکت باز نایستاد
دوست من
حرکت جنبش تک تک ماییم. ما هرکدام نفَس تازه کردن جنبشیم
فقط باید به ما که رسید، یک نفَس تازه باشیم که می کشد
....
و حالا رسیده است، درست در همین لحظه
به همین سادگی
....